Sunday, September 25, 2022

 

 

دکتر محمد عرفان

دهلی در ادبیات فارسی

حضرت دهلی کنف دین و داد

جنت عدن ست که آباد باد

هست چو ذات ارم اندر صفات

حرسها الله عن الحاد ثات

از سه حصارش دو جهان یک مقام

و از دو جهان یک نفسش ده سلام

قبه اسلام شده در جهان

بسته او قبه هفت آسمان[1]


بیاد نقش عمارات شهریاران بین

که این سپهر جفا به پیشه چون به بست و شکست [2]

 

 

مقدمه

شهر دهلی یکی از  زیبا ترین و قدیمی ترین شهرهای هند است که از نظر تاریخی و ادبی  اهمیت بسیاری دارد. مورخین درباره دهلی بسیار نوشته و تحقیق کرده اند. زبان و ادبیات فارسی در دوره اسلامی در هند بسیار گسترس یافت، به حدی که در دوره حکمرانان مسلمان به عنوان زبان رسمی کشور انتخاب شد. در این عهد در باره موضوعات مختلف کتاب های بسیاری به زبان فارسی  به رشته تحریر در آمد و شاعران بسیاری به این زبان شعر سرودند که اهمیت بسیاری در ادبیات هندی و فارسی دارند. در این مقاله تاریخ دهلی از کتاب های فارسی مورد بر رسی قرار می گیرد.

 

علامه دهخدا در "لغت نامه" می نویسد:

"شهری هندوستان که قبل از قبله انگلیس بر این مملکت پائتخت بوده و مسجد جامع آن از نوادر روزگار است و این شهر که در روی رود جمنا بنا شده در سال 1274 ق به تصرف سپاه انگلیس در آمد. (ناظم الا طباء) نام شهر بزرگ و معروف به هنددوستان  و پایه تخت آن و نسب بدان دهلوی باشد.(یاد داشت مولف)

هر سه شهر دهلی به یک دیگر اتصال داشت و یکی را "سیری" و دیگری را "جهان پناه" و سیم را "دهلی کهنه" گویند در تاراج و تالان سخت خسادات یافت.( حبیب السیر چاپ خیام ج-3- 155). نام قدیم دارالخلافه هندوستان جهان آباد است و لقب دیگر آن دارالملک است.(لغت محلی شوستر). نام داردالخلافه هند است.و آن بزرگترین شهرهای هند بود ولی بعدها و یرانی بدان راه یافت و در آن مسجدی است جامع از نوادر روزگار پیش از این چند جا به نام دهلی بوده و اکنون اندرون قلعه شهر شاه جهان آباد را دهلی نو و بیرون قلعه را دهلی گویند( از آنند راج)

 نام در شهر مجاور ( دهلی کهنه. دهلی نو ) واقع در شمال قسمت مرکزی هند بر ساحل غربی رود جمنا به فاصله 1190 هزار گزی شرقی بمبئ و 1287 هزار گزی شمال غربی کلکته.

"دهلی نو" یا "نیو دهلی" دارای 276314 تن جمعیت است(سال 1951م) پائنخت جمهوری هند و در جنوب دهلی است و بین سالهای 1912، 1929م به عنوان کرسی هند بریتانیه ( به جای کلکته ) ساخته شد و در 1931 م رشماٌ افتتاح گردید. این شهر دارای کارخانه های نساجی و صنایع سبک و صنعت چاپ است. مقتل گاندی در قسمت جنوبی شهر زیارتگاه است.

در دهلی یا شاهجهان آباد با روی سنگی بلندی که شاهجهان ساخته احاطه شده است. از آثار جهان در این شهر لعل قلعه یا قلعه سرخ است. کاخ سلطنتی با در تالار زیبا برای عام و بار خاص در آن از مر مر ساخته شده است. دیگری جامع مسجد شاه جهان آباد است که از ما سه سنگ ساخته شده و دارای دو منار و سه گنبد (از مر مر) است. و از بزرگترین و زیباترین مساجد عالم در جنوب لعل قلعه بر ساحل جمنا راجگهات واقع است که جسد گاندی در آنجا سوزانده شد. در شمال غربی شهر بیرون با روی قدیم دانشگاه دهلی قرار داد. از کارهای دستی مشهور دهلی کهنه ملیله دوزهای زینتی با طلا و نقره، مثبت کارهای (عاج چوب) شالبافی و تور بافی است. در دشت دهلی چندین شهر طلاع و افول  یا (دهلی هفتگانه ) یاد می کنند. قدیم ترین آبادی که در این ناحیه دایر  شد شهر نیمه افسانه ای ایندر پت بوده و پس از آن لالکوت(قلعه سرخ) که قطب الدین ایبک پس از فتو حات مسلمانان مسجدی بزرگ در آن بنا نهاد و منار معروف به قطب مینار را کنار آن ساخت. نخستین دهلی اسلامی در کنار لالکوت بوجود آمد و بنام صاحب سابق آن بر قلعه را ی پتهورا معروف گردید. پس از آن دهلی های دیگر(سیری، تغلق آباد، جهان پناه آباد، فیروزآباد) ساخته شد و در دوره هجوم تیموریان دهلی چندی از مرکزیت افتاد تا سر انجام شاهجهان بنای پائتخت جدید خود شاه جهان آباد را آغاز کرد که پس از بنای دهلی  نو به غلط دهلی کهنه خوانده می شود.( حتی تا زمان امیر تیموری این نام به لالکوت و قلع رای پتهورااطلاق می شد. از مشهور ترین بناهای دشت دهلی مقبره همایون در جنوب شرقی مرکز دهلی و در غرب آن مجموعه مقابر. آئینه معروف به نظام الدین است که مشتمل یر مقبره نظام الدین اولیاء و امیر خسرو دهلوی و برخی دیگر از بزرگان است. (از دایر المعارف فارسی)"[3].

 

مورخ محمد قاسم فرشته رقمطراز است.

"ذکر بنای شهر دهلی: در مشهور سنه سبع و ثلثمایه 307 م وادپته راجپوت که از طائفه تورانست آن را در پهلوی قصبه اندراپت  بنا کرد و چون خاک آن مکان بسیار سست و نرم بود که میخ بدشواری در آنجا افراشته اند بهوج راج ادهرن سپد صندل روبیک روهتکر اهتکر مدن پال سالهاهن و پس از زوال دولت توران علم حکومت در آنجا افراشته اند انتقال نموده و شش کس از ایشان در آن بلده رایت فرماندهی مرتفع ساختند مانکدیو دیو راج، راول دیو، جاهر دیو، سهر دیو، پتهورا، چون پتهورا را در معرکه که سلطان شهاب الدین غوری مقتول گردید و مال آمر چنانکه میماند در او افر سنه ثمان و ثمانین و خسمایه 588 ه  دهلی از تصرف ایشان بر آمده در حوزه دیوان ملوک حور انتظام گرفت"[4].

 

دهلی از نظر ابن بطوطه

 

بطوطه جهانگرد در سال 734ه به سند پنجاب رسید. بعد از آن به دهلی آمد. الرحله آثر او خیلی مشهور است که همه می دانند، همچنین که او می نویسد: "آن زمان دهلی مراد این شهر بود که بنیاد این شهر هندوان داشته بوده اند و بعد از فاتح مسلمان شدند و در دار السلطنت این شهر را ساخته بودند. و در دو صد سال یعنی حمله تیمور یکی بعد دیگری پنج شهر بنام جدا جدا پیدا شده بود، این تمامی زمین بنام  دهلی اطلاق می شود.

شهر 1. شهر نو کیلولهری: این شهر در زمان کیقباد وجود یافت، و بعد از آن این شهر دارالسطنت علاءالدین خلجی ده سال بوده است.

2. علاءالدین خلجی شهر سیری را بنیاد داشت و تکمیل قطب الدین خلجی کرد و "الخلافه" موسوم کرد، بست سال دارالسلطنت طول کشید. 3. تغلق آباد : این شهر غیاث الدین تغلق آباد کرده بود، چند سال در آن زمان دار السلطنت بود و بعد از آن زبانه ابتدای محمد تغلق دارالسطنت بود"[5].

در وصف دهلی او می نویسد: "مساحت این شهر زیاد بسیار معمور است، هم و متصل بهسم قرار گرفته، یکی را به همین نام دهلی می خوانند که از بنای هندویان و قسمت قدیمی شهر است. فتح دهلی در سال584 م اتفاق افتاد قسمت دیگر شهر را "سیری" می نامنند که دارالخلافه نیز خوانده می شود. این قسمت را سلطان به غیاث الدین نوه خلیفه مستنفر عباسی بخشید و سلطان علاءالدین با پسرش قطب الدین که در باره شان سخن خواهیم گفت در این قسمت شهر سکنی داشتند. قسمت سوم را تغلق آباد می نامند و آن را سلطان تغلق پدر پادشاه هند ساخته و سبب بنای آن این بود که آورده اند که روزی تغلق در پیش سلطان قطب الدین بوده و به او می گوید. خوند عالم، چه خوب بود در این جا شهری می ساختند. سلطان با لحن تندی جواب می دهد که هر وقت تو بجای من بودی این شهر را بساز: تقدیر خداوندی چنین بود که تغلق به سلطنت رسید و همین شهر را بنا کرد و اسم خود را روی آن نهاد"[6].

قسمت چهارم دهلی جهان پناه نام دارد که مخصوص سکونت محمد شاه سلطان هند بود را محمد شاه خود بنا کرده و خیال داشت هر چهار شهر را داخل باروی واحدی قرار دهد و بخشی از این بارو را نیز ساخت لیکن چون مخارج آن زیاد شد از تکمیل آن خود داری کرد"[7].

 

بطوطه در تعریف قطب منار

بعد از یک صدی فتح دهلی امیر خسرو زندگی دهلی می نویسد و در طبقات ناصری حالات دهلی موجود است.او درباره مینار جامع مسجد می نویسد. "یک فوج بطرف حصار نو پدر مسجد جامع از طرف شمال در آمدند و فوج دوم از میان بازار بزازای بدر مدرسه معززی بطن آنکه این مسجد جامع است در آمدند.

امیر در شعر می گوید:

از سه حصارش دو جهان یک مقام

و ز دو جهان یک نفش وه سلام

 

حصن برونیش ز عالم برون

عالم برونش تحصن اندرون

 

گفته حصار نو اورا سپهر

کای فلک نو بکهن دار مهر.[8]

 

بطوطه در مورد فتح دهلی می نویسد: "شنیدم که شهر دهلی به سال 584 ه از دست کفار هندو گرفته شد. این مطلب را بر محراب جامع اعظم هم نوشته یافتم نیز قاضی القضاة به من گفت که فتح شهر به دست امیر قطب الدین ایبک افتاد و این امیر لقب سپهسالار داشت و یکی از غلامان سلطان بزرگ شهاب الدین محمد بن سام غوری پادشاه غزنه و خراسان بود که بر امیر ابراهیم فرزند سلطان محمود سبگتگین فاتح نخستین هندوستان غلبه کرد و این سلطان شهاب الدین امیر قطب الدین مذکور را با لشکری گران به هندوستان فرستاد و او شهر لاهور را مسخر ساخته در آنجا سکونت جست و کارش گران به هند فرستاد و او شهر لاهور را مسخر ساخته در آنجا سکونت جست و کارش بالا گرفت"[9].

 

او می نویسد: "سلطان شمس الدین التمس اول کسی است که در شهر دهلی به استقلال حکومت کرد، و از غلامان قطب الدین ایبک بود و امارات لشکر از مرگ قطب الدین دم استقلال زد و مردم را مجبور کرد با او بیعت بکنند"[10].

بطوطه هست سال در دهلی ماند و مقام و مرتبه عالی یافت. زندگی بادشاهان دهلی و وصف کاخ سلطنتی دهلی را نوشت: "خانه سلطان را در دهلی"دارا سرا" می نامند و آن درهای متعدد دارد، در اول را عده ای از قراولان نگهداری می کنند و شیپورچی ها و بوق زنها و سر نائی ها در این در می نشینند و هر گاه امیری یا بزرگی وارد شود آلات خود را به صدا در آورده با آهنگ موسیقی اعلام می دارند: فلان وارد شد، فلان وارد شد"[11].

 

دهلی از نظرابوالفضل علامی و منشی غلام حسین طباطبای.

 

ابو الفضل علامی در باره دهلی در آئین اکبری به تفصیل نوشته است که مصنف سیر المتاخرین منشی غلام حسین طباطبای از آئین اکبری استفاده کرده است و در کتاب سیر المتاخرین آمده است:

" از سوم اقلیم دراز از پلول  تا لودیانه که بر ساحل دریای ستلج است صد و شصت و پنج گروه پهنا از سرکار  ریوار ی تا کوه کماون صد و چهل دیگر از حصار تا حضرت آباد صد و سی خاوریه دار الخلافة آگره میان مشرق و شمال پیوسته بخیر آباد صوبه دار اوده شمالی کوهستان جنوبی آگره و اجمیر غربی از گزین دریا های این صوبه گنگ و جون آغاز پیدائی این هر دو رودبار کسی نشان ندهد و دیگر رود بارها فراوان همه از کوه شمالی آب و هوا به اعتدال سه فصلی شود میوه و گلها گونا گون و عمارت عالی او سنگ و خشت فروغ افزای چشم و عبرت افروز دل و در پیدائی گزید و کالای هفت اقلیم کم همتا پت نام داشت. طول صد و چهارده درجه هست دقیقه عرض بست و هشت درجه پانژده دقیقه آگر چه برخی از اقلیم دوم انکارند همانا لغزشی رفته و عرض از حال آگهی بخسند و سر آغاز کوه جنوبی از آن شناسند سلطان قطب الدین و سلطان شمس الدین در قلعه پتهورا بسری بردند. سلطان غیاث الدین بلبن قلعه دیگر اساس نهاده و آنرا مزرعین اندیشید و عمارتی دلکشائی برساخت. معزالدین کیقباد بر ساحل دریای جمن شهری دیگر آباد کرد و آنرا کیلوکهیری گویند.

    امیر خسرو در قران السعدین این شهر و قصر را بر می ستاید و الحال مقبره همایون در آنجا سلطان علاءالدین نهاد و قلعه نو برساخت آنرا سر می گویند و تغلق آباد از آثار تغلق شاه و سلطان محمد پور او مصری فراهم آورد ایوانی ستون از سنگ  خام بکار رفت و دیگر منازل دلکشای بر روی کار آورده و سلطان فیروز بنام خود شهری بزرگ آباد گردانید و دریا جون بریده به نزدیک روانه ساخت و سه کروهی فیروز آباد کوشکی دیگر بر افراشت جهان نما نام سر فراخ نقب زده بود با بردگیان سوت بر گذشتی بطرف دریای پنج جریب و بجهان نما دو کروه و بدهلی قدبم پنجکروه. همایون قلعه اندرپت را تعمیر فرمود و دین پناه نام نهاد شیر خان دهلی علائ را ویران کرده جدا شهری بر آراست."[12] و سلیم شاه پسرش در سنه نهصد و پنجاه وسه سلیم گره بنا گذاشت و آن تا حال در میان دریای جمنا محاذی قلعه شاهجهان آباد قائم است اگرچه برخی از فرماندهان در زمان دولت خود بنائی گذاشته دارالسلطنت گردانید او هر کدام شهری احداث نموده اما در ممالک دور دست تختگاه فرمانروایان هندوستان دهلی مشهور بود تا آنکه در سنه یکهزار و چهل و هفت مطابق سنه دوازدهم جلوس خود صاحب قران ثانی شهاب الدین محمد شاه جهان پادشاه نزدیک آبادی شیر شاه شهری آباد کرد شاهجهان آباد موسوم گردانید و از آباد شدن این اسم آنها مرقوم شده از نام افتاده و شاهجهان آباد معروف گردید قلعه آن از سنگ سرخ تعمبر یافته مشتمل بر اقسام عمارات عالیشان زیبا و انواع قصور روح افزا دریای جمنا جنوب روبه پا فلعه میرود و شاه نهر که علمبرداران خان ازین دریا از کوه سر مور بزیده آورده در کوچها بازار رونق افزای شهر و فیض بخش شهر یا نست و درون دولت خانه شاهی رسیده تا بهاو حوضها را لباب و باغها را سیراب می سازد.

 

بیت:

هر سوی نهری درآن گلستان

خیزان افتان چو خیل مستان

 

حصار شهر پناه از سنگ و سا روح اساس یافته مردم هر جا از روم و زنگ و شام و فرنگ و پارس و عراق و عرب و عجم و سائر و لایات هند و غیر آن در آن مصر جامع توطن گزیده بکار و پیشه خود ها اشتغال داشتند اسباب تجملات امارات ازان جامع در یکروز سر انجام می توانست شد اگر چه در هر کوچه و بازار مساجد و معابد و خوانق و مدارس بسیار بود اما در وسط شهر مسجد جامع پادشاه در سنه هزار و شصت هجری مطابق سال بست و چهارم شاهجهانی از سنگ و سرخ و کنبدهای مدارس بسیار بود اما در وسط شهر مسجد جامع پادشاه در سنه هزار و شصت هجری مطابق سال بست و چهارم شاهجهانی از سنگ سرخ و گنبدهای آن از سنگ سفید و سیاه با استحکام تمام اساس یافته در کمال رفعت و وسعت و بکمال زیبائی و ندرت است، شاید به این مسجد کمتر توان یافت.

 

زصحنش فیض دیگر میتوان یافت

ز حوض آب کوثر میتوان یافت

ز رفعت آسمان یکپایه او

مه و خورشید زیر سایه او

رواقش قبله اهل یقین است

نظیر مسجد اقصی همین است.[13]

 

 "القصه شهریست در کمال وسعت و فسحت و مصریست مرکز سلطنت اطراف آن مقابر و مزارات سلاطین پیش درویشان حقیقت آئین بسیار است اما مشهور تر مقبره نصیر الدین محمد همایون پادشاه است که در کیلوکهیری کیقباد بر ساحل دریای جمنا واقع شده مقابر بر امرا، وزرا، علماء و فضلاء که هر یک در زمان خویش شهرت داشت آنقدر است که بشمار در نیابد از جمله مزارات درویشان که مشهور بولایت و معروف بتقریب الهی اندشش هفت کروهی شاهجهان آباد خوابگاه خواجه قطب الدین بختیار کاکی بن  خواجه کمال الدین اوشی است اگرچه این شهر ها  حال بانیان باز نماید و همین اندرازها خواند لیکن امروز دهلی بیشتر خراب و گورستان فراوان آباد خواجه قطب الدین اوشی و شیخ نظام الدین معروف به اولیا و شیخ نصیر الدین محمود چراغ دهلی و ملک بار بیران و شیخ صلاح و ملک کبیر    اولیا و مولانا محمد و حاجی عبدالوهاب و شیخ   عبدالله قریشی و شیخ شمس الدین ترک بیابانی  و شیخ شمس الدین اوناد و امیر خسرو و بسیاری  ایزد شناسان حق پرست در این سرزمین خواب واپسین دارند سلطان شهاب الدین غوری و سلطان  شمس الدین و سلطان تغلق و سلطان محمد عادل و سلطان محمد فیروز و سلطان بهلول و سلطان سکندر  لودی را خوابگاه و بسی زندگان هم برای خواب  دال پسین دلگزین جاها و باغها بر ساختند طبیعت پژوهان  را سرمایه شاد خواب عشرت و خرد بندگان را داروی بیداری در کوه اسلام آباد چشمه ایست،  بس ژرف هموراه آب گرم بر جوشد آنرا بریهاش کند  گویند گزین پرستش جا دانند. بسوا متر و کهسیه سه بیکه کوه را بر ژفا کنده عبادتگاه ساخته بود و امروز بر همان منوال کهنگی این رباط  بر گوید"[14].

 

بداوان از سترگ سهری باستانی

فراوان اولیاء درد آسوده اند[15]

 

و ابوالفضل در جای  دیگر می نویسد: "صوبه دهلی بر هشت سرکار بیست و هشت دستور العمل دارد.

1. سرکار دهلی- چهل و هشت پرگنه هفت دستور: حویلی قدیم، حویلی جدید، پالم، جهار سه، مسعود آباد، تلپت، رونی، شکر پور، باغپت، دانسه، مسلمان آباد، کهر کهوره، سونی پت، تل بیگم پور، جلال پور، پانی پت وغیره. ده پرگنه- به دستور پانی پت،: کرنال، سفیدون، کتتانه، چهپرولی، تانده بهگوان، گنور، جهنجهانه، کاندهله، گنگیره کهیره، میرة وغیره.

هفت پرگنه، یک دستور-: میرة، هاپور، برناوه، جلا ل آباد، سراوه، گده مکتیسر، هتناور، ججهر وغیره. چهار پرگنه یک دستور: ججهر، داوری طاها، ماندوتهی، بیری دوبلدهن، پلول، یک پرگنه، یک دستور"[16].

 

دهلی از نظر برنیئر

برای تحقیق تاریخی سفر نامه یک منبع مهم است. در قرن هفدهم میلادی سیاحان بی شماری هند آمدند و سفر نامه قلمبند کردند، ولی سیاحت نامه[17] برنئیر زیاد مشهور است که برنیئر در هند دوازده سال زندگی کرد و وضیعت هند قلمبند کرد که بعنوان سفر نامه برنیئر([18]) مشهور است. این سیاح از کشمیر تا گول کنده و از سورت تا قاسم بازار سفر کرد و سیر شهرهای هند کرد. اصلاً او یک پزشک (دکتر) بود. در سال 1658م سورت رسید. در این زمان درمیان پسران شاهجهان برای تخت جنگ و مبارزه جاری بود. دارا شکوه طرف گجرات می رفت که در راه به برنئیر آشنا شد. برنئیر می نویسد: "این عجیب اتفاق بود که من در راه بودم او مرا جبراٌ شامل سفر کرد. سبب این که کسی دکتر (حکیم) با او نبود"[19].

بعد از چند روز گذاشتن زندگی با دارا شکوه، برنیئر به دهلی آمد و در شفاخانه اورنگ زیب کار حاصل کرد حکیم بادشاه دانشمند خان از  برنیئر متاثر شد.

برنیئر در سفر نامه در باره دهلی چیزی مهم نوشت. بازار دهلی، مکانات دهلی،امراء و غرباء دهلی و رهایش غرباء دهلی،آب وهوا دهلی، نظام حکومت شاهان مغل دهلی. وقتیکه دارا شکوه زندان شد و به دهلی آورده شد و در بازار دهلی با ذلت گردانیده شد. وقتیکه برنیئر  به دهلی رسیده بود.آنوقت در دهلی بادشاه شاهجهان بود و ربع صدی  از حکومت خودش تمام کرده بود. شاهجهان آباد، آباد شده بود. او می نویسد که  دراین شهر طبقه متوسطه نیست، می بینم که بالا طبقه است یا طبق پائین و مکان وسیع هوادار است و راه هموار است. طبقه پائین که می بینم رهایش گاه یا مکان سفالی دارند و اینجا مکان درجه میانه ندیدم"[20].

برنیئر کامل وضیعت قلع سرخ را می نویسد. او در دهلی زیاد مدت گذاشت. شاهان دهلی و زندگی دهلی را تفصیلاٌ می نویسد.

مینا بازار مشهور بازار شاهجهان آباد بود این جا شهزاده و شهزادیان خریداری می کردند. او می نویسد در این بازار گاهی بازار فرضی برگزار می شود و بیگمات و امراء، شرفاء و منصبداران دوکان فرضی پیدا می کردند. پادشاه و بیگمات و شهزادیان خریداری می کردند خصوصیت این بازار (میله) این بود بادشاه و امراء برای یک کوری با فروشان مبارزه می کردند. این آقا(دوکاندار) خیلی گران فروش است، دیگر جا خیلی ارزان دستیاب است و چیزی زیبا است، من یک کوری هر گز زیاد نمی دهم. فروشان(بیگمات) همیشه کوشش می کنند که با زیاد قیمت بفروشم. بادشاه زیاد قیمت نمی دهد. مبارزه زیاد میشد. پس بیگمات می گویند برو- برو، چیزی دیگری را خبر بگیرید. شما قابل این نیست.

این بازار فقط نمایش می شود.  بعد بادشاه و بیگمات چیزی قیمتی در اشرفی می خرند"[21].

برنیئر می نویسد: "که در دهلی بی شمار بازاراست در هر کوچه و گلی و میدان. ولی چند بازار برای زیبایی مشهور است.هفت بازار در دهلی مشهوراست و دو بازار که در برابر دروازه شاهی (چهار راه)ملحق قلعه است، بازار زیبا و بزرگ است و طویل اینقدراست، تا لاهوری دروازه و هر دو جانب محراب دار دکان است. در این بازار اهل حرفهصراف در کار خود مصروف می بودند و پست دوکان کمره است که در آن در شب سامان می دارند. و بر دوکان بالا خانه است که خیلی آرام ده است و تاجران بر این مکان بالا در شب، شب می گذارند"[22].

و برنیئر می نویسد: "که در دهلی بازار مرتب نیست.غیر ترتیب وار است. دوکان حلوای را دیدم شیرنی خوشمزه نیست و مگس همیشه آنجااست و گرد غبار شامل می شود.اینجا گرچه زیاد حلوای(شیرنی فروش) موجود هستند. تاجران بیشتر سامان در گدام می دارند"[23].

"در این بازار نجومی و جیتوشی و رمال زیاد هستند و نسشته می شوند و زنها زیاد از اینها استفاده می کنند.

 در این شهر نان بائی زیاد است. در دوکان قصاب، گوشت جانور لاغر زیاد دستیاب است.

 مردم شهر غذائیکه می خورند، گهی، تیل (روغن)، دال(حبوب)، برنج، گندم وغیره. غریب مسلمان و هندوان بیشتر این اشیای خوردنی می خریدند که گوشت برای اینها گران است. مردم دهلی میوه زیاد می خورند و بازار میوه علیحده است  و از ایران، سمرقند، بلخ، بخارا همیشه میوه می آید"[24]

 

دهلی از نظر سر سید احمد خان

 

حضرت دهلی کنف عدل و داد

جنت عدن ست که آباد باد.[25]

 

جای تولد سر سید احمد خان شهر دهلی بود. از او چند کتاب مشهور است. "آثار الصنادید عجم از او است: "در این کتاب مصنف تاریخ قدیم دهلی و آثار دهلی را بیان نگاشته است.

او می نویسد:

    "حکماءیونان همه زمین جهان را در هفت باب تقسیم کرد و هر یک جا را نام اقلیم داشت و هر یک خط جانب استواء شروع شد و جانب قطب شمال منتهی بموجب حساب یونانی دلی اقلیم سوم است. طول جزائر خالدات یک صد چهارده درجه 38 دقیقه است، و عرض این خط استواء درجه 28 و پانژده دقیقه است و بزرگ روز ساعت 13 و پنجاه دقیقه[26] است"[27].

 

"راجا دهلو (مرات آفتاب نما) راجان دهلی همیشه در تابع راجان قنوج بوده اند. در "اندرا پت" یک شهر بعنوان نام خود (دهلو) آباد کرده بود پس این شهر اندرا پت بنام دهلی مشهور شد. بلکه اصلی نام دهلی"دهلو" بود و چنانچه امیر خسرو جلال الدین فیروز شاه را در یک شعر خطاب کرد.

 

شعر:

یانک اسپم بخش یاز اخور بار گیر

         یا بفرمان ده که گردون شینم و دهلو روم[28]

 

جنگ بزرگ مهابهارتا که در "کرو چهترا" واقع شد. که بنام "مهابهارتا" مشهوراست راجا "جدهشتهیر" فاتح شد. این سبب اولین راجا دهلی جدهشتهیر شمار می شود.[29]

بقول سر سیداحمد خان : "هندوستان از زمان قدیم منقسم بر نظام راج شاهی "راجوار" است، در هر خطه یک جدا و منفرد راجا بود و برای حکومت توسیع کردن درمیان راجان جنگ می بود.

راجا "جرجودهن" بر "هستینا پور" حکومت میکرد بعد از چند سال درمیان این دو راجان اختلاف شد و در مقام "اندرا پرسته" یک شهر نو تعمیر کرد که امروز بنام دلی است. نزدیک تهانیسر بر مقام "کورچهیتر" درمیان جرجودهن و جودهیستر جنگ شد. 

و راجا جدهیشتیر فتح یافت.این سبب می توان گفت اولین راجا دهلی جدهیشتیر بود"[30].

بمطابق مورخین فارسی، سانسکرت و هندی معلوم می شود که این جنگ قبل از مسیح سه هزار یک صد بست واقع شد. ولی این غلط است، این تاریخ قبل از تاریخ طوفان نوح است"[31].

 سر سید بحواله پرانها یعنی آثار سانسکرت می نویسد:

"که تاریخ جنگ مهابهارتا یک هزار پنجاه سال قبل از  جلوس راجا نندا و راجا مکدا واقع شد.و از کتاب معتبر ثابت است که راجا نندا قبل از چهار صد سال مسیح مسند نشین بود. این سبب ثابت می شود که جنگ مهابهارتا قبل از مسیح یک هزار چهار صد پنجاه سال تخمیناٌ واقع شد.

و در این زمان راجا جدهیشتیر مسند نشین شد. و او اندرا پت شهر آباد کرد این سبب اولین راجا دهلی جدهدهیسشتیر است"[32].

و سید احمد خان می نوسد:

سکندر مقدونی کنار ستلج فتح یافت و تا قنوج فاتح شد این واقع 328 قبل از مسیح شد. تخمیناٌ این شهر  آن زمان آباد شد.[33]  

 

سر سید در کتاب آثارالصنادید عجم فهرست همه راجان وشاهان دهلی را از راجا "جدهیشتیر" تا "شاهجهان" را که بر دهلی مسهقیماٌ یا غیر مستقیماٌ حاکم بودند. با تاریخ و دوره و مقام حکومت و آثار باقی مانده همه را ذکر کرده است.

 

هستینا پور

راجا جدیشتیر 1450 ق م، راجا پریچیت 1414 ق م، راجا صنمیجه 1382 ق م، راجا شانیک عرف راجا اسمید 1348  ق م، راجا سنهرا نیک 1315 ق م، دشومی دهیج عرف راجا سهاجی 1213 ق م ، اسین کرشن 1247، نمی راجا دشن ون 1212 ق م.

اندرا پرسته: راجا چکر عرف اوگرسین 1141 ق م،

کیرة 1105  ق م، برشت مان عرف رسمی 1073 ق م، سوسین عرف راجا برچهل 1042 ق م (اندر پت)، راجا سونته عرف سکهپال 1015 ق م، راجا چک شو عرف نر هردیو 987 ق م، سکهی نل عرف سورج رة 964 ق م، پریلو عرف راجا بهوپت 946 ق م، راجا سونی بهوپت، 920 ق م ، راجا میدهاوی 895 ق م، نرپ انجی عرف شرون پتر 872 ق م، دور به عرف بهیکم 847 ق م، راجه تمی عرف بدارة 826 ق م ، برهد رة راجا دسوان 807 ق م، سوداس عرف اونی پال 787 ق م، شتانیک عرفی ابهی دهر 767 ق م، در دمن عرف دندپان 744 ق م، بهی تر عرف دربل رای 726 ق م، دندپانی عرف دشت پال 707 ق م، راجا نمی عرف کهم پال 691 ق م، کشی مک عرف راجا کیمهن 665 ق م، راجا بسراه 643 ق م، سورج سین ق م 636،

راجا بیر شاه 617 ق م، راجا انیک ساه 593 ق م، راجا هر جیت 571 ق م، راجا دروبه 555 ق م، راجا سدهی پال 535 ق م، راجا برست 522 ق م، راجا سنجی  ق م 503 ق م، راجه امروجه 487 ق م، امین پال 474 ق م ق م، راجا سرودهی 462 ق م، راجا پدارة 440 ق م، راجا بدهمل 428 ق م، راجا بیرباه 413 ق م، مرار سنگه 396 ق م، شترکن 382 ق م، مهی پته یادهن پت 371 ق م، مهابل 359 ق م، سروپ دت 340 ق م ،

دهلی: متر سین 326 ق م، را جاسکه وان314 ق م،راجا جیت مل 306 ق م، راجا پال سنگه 292 ق م، راجا کلمنی 273 ق م، شتروهن 254 ق م، راجا جیون جات 348 ق م ،راجا پریچیت 235 ق م، راجا بیر سین 227 ق م، راجا اودپت 210 ق م ، راجا درهنی دهر 197 ق م. راجا سین دهج 178 ق م، مهی کتک 153 ق م، مهاجوده 134 ق م، بیر ناته 112 ق م، جیون راج 99 ق م، اورلی سین 78 ق م، راجا آنند جگ 61 ق م، راجا راجپال 35 ق م، راجا بهکونت کوهی 24 ق م، راجا بکرما جیت والی اوجین 11 سمت 42 جیت (اوجین) 93 سال.

راجا سمند پال جوگی 78 م (بعد از میلاد مسیح)، راجا چندر پال 102 م، نی پال 129 م، دیس پال 150 م، سکهپال 164 م، گوبند پال 183 م، مکهپال 201 م، هر چند پال 223 م، مهی پال 236 م، هر پال 251 م، مدن پال 265 م، کرم پال 340م، بکرم پال 398 م، ملوک چند 310 م، بکرم چند پال 312 م، کانچند 325 م، رام چند 337 م، کلیان چند 352م،  بهیم چند 368، هرچند 380، کوبند چند 381، رانی پیم دیوی (زوجه گوبند چند)[34] 394، هرپریم 395 م، گوبند پریم 403 م ،گوپال پریم 423 م، مهاپتر 439 م، دهی سین 446 م، بلدون سین 464 م کنور سین 476 م، مادهوسین 491 م ،سورسین 506 م، بهیج سین 512 م،کان سین 517 م، هرسین 522 م، کهن سین 531 م ، نرائن  سین، 533 م ،دامودر سین 540 م، راجا دیب سنگه کوهی 571 م، رن سنگه 588 م، راج سنگه 602 م، شیر شنگه 611 م، هر سنگه 656 م، جیون سنگه م، انیکپال تنور 676 م، با سدیو 694 م، کنک پال 713 م، پرتهی پال 735 م، جیدیو پال 754 م، هرپال 159 م، اودی راج 789 م، بچهراج 816 م، انکپال 837 م، رکه پال 859 م، نیکپال 881 م، گوپال، سلکهن 901 م ، جیپال 926 م، کنور پال 943 م ، انیکپال 972 م ، بجی پال 1002 م ، مهی پال 1026 م ، اگرپال 1051 م ، پرتهی راج 1073 م ، بیلدیو  1095 م، امر کنکو 1101 م، کهرپال 1106م، سمیر  1126 م، جاهرا 1133 م، ناک دیو 1138 م ، پرتهی راج عرف رای پتهورا 1141 م

(اجمیر و دهلی)

 

رای پتهورا در جنگ یا معزالدین محمد بن سام عرف سلطان شهاب الدین غوری کشته شد و دهلی سلطنت در زمام حکومت مسلمان رفت. سر سید در این کتاب 142 شاهان هندو را نام فهرست داده است و سلطان شهاب الدین المقلب ابو المظفر سلطان معزالدین محمد بن بهاءالدین سام 143 بادشاه دلی شد. سال 587 هجری، 1191 میلادی، 1248 بکرما جیت. این بادشاه از غزنین بود 15 سال حکومت کرد. 1205 م بمطابق شعبان سوم 602 هجری وفات یافت از خانواده غوری بود.

بعد از سلطان قطب الدین ایبک، ترک غلام (لاهور) آرام شاه 1210 م 607 هجری، سلطان شمس الدین التمش غلام و داماد قطب الدین ایبک 1210 م /607 هجری، رکن الدین فیروز شاه 1235 م ( قلعه رای پتهورا)/ 633 هجری، رکن الدین فیروز شاه 633 ه/ 1235 م رضیه سلطان بیگم 1336 م/ 634 ه، معز الدین شاه 1239 م/ 637 ه، سلطان علاءالدین مسعود شاه 639 ه/1241 م، سلطان ناصرالدین شاه 643 هجری/1245 م، الغ خان المقلب به سلطان بلبن غیاث الدین 1265 م/ 664 ه، معزالدین کیبقباد 1268م/ 686 ه، کیومرث المقلب به سلطان شمس الدین 1268 م/667 ه (خلجی) جلال الدین فیروزشاهی 618ه / 1221 م، رکن الدین ابراهیم شاه 695 م، سلطان علاءالدین 1295 م/ 695 ه سلطان شهاب الدین عمر 1309م/709 ه، قطب الدین مبارک شاه 1316 م/ 716، حسن خان المقلب به سلطان ناصرالدین خسرو خان 1321 م/ 721 ه، سلطان غیاث الدین تغلق شاه1321 م/ 721 ه سلطان محمد عادل تغلشاه 1324 م /725ه، فیرز شاه 1298 م/ 699 ه، غیاث الدین محمد 1351م/ 752 ه، شاهزاده فتح خان 1359م/ 760 ه، ناصر الدین محمد شاه 1353 م/  753ه، سلطان غیاث الدین تغلق شاه ثانی 1388م/ 790 ه ابوبکر شاه 1388 م/791 ه ناصرالدین محمد شاه 1389 م/792 ه، علاءالدین سکندر شاه 1393 م/ 796 ه، ناصرالدین محمود شاه 1393 م/796 ه،ناصرالدین نصرت شاه 1394م /797 ه، اقبال خان عرف ملو( پتهان) 1397م/800 ه، امیر تیمور 1398 م/801 ه، (چغتائی) امیر طراغان، دولت خان (لودهی) 1413 م/ 816 ه خضر خان (سید) 1414 م/ 817 ه، معزالدین ابوالفتح مبارک شاه

1421م/ 824 ه، سلطان محمد شاه 1433 م/837 ه، سلطان علاءالدین عالم شاه 1449 م/ 849 ه، سلطان بهلول لودهی 1491 م/855 ه ، سلطان سکندر 1488 م/ 894 ه ،سلطان ابراهیم  1517 م/ 923 ه. (176)

 

ظهیر الدین محمد بابر بادشاه چغتائی 1483 م/888 ه، نصیر الدین همایون بادشاه مرتبه اول 1507 م/913 ه فرید خان المقلب به شیر شاه پتهان 1540 م/ 947 ه (آگره،دهلی) جلال الدین المقلب به اسلام 1545 م/ 952 ه، فیروز شاه 1552م/960 ه، مبارز خان المقلب به محمد عادل شاه 1552 م/960 ه، سلطان ابراهیم 1554 م/962 ه،احمد خان به سکندر شاه 1554/ 962 ه، نصیر الدین محمد همایون بادشاه، 1554م/ 962ه، ابوالفتح جلال الدین محمد اکبر شاه 1555م/ 963ه، آگره کلانور، ابوالمظفر نورالدین جهانگیر 1605 م /1014 ه، میرزا بلاقی المخاطب سلطان داوود بخش  1626 م/ 1036ه، شهاب الدین محمد شاهجهان بادشاه 1626م/1036ه،ابولمظفر محی الدین اورنگ زیب عالمگیر 1657 م/ 1068 ه،  معظم الملک به شاه عالم بهادر شاه 1706 م/ 1118 ه، محمد اعظم 1707م/1119ه، معزالدین جهاندار شاه 1712م/ 1124 ه، جلال الدین فرخ سیر 1712م / 1124 ه، محمد ابوالبرکات سلطان رفیع الجات 1718م/ 1131 ه، شمس الدین رفیع الدله  1718 م/ 1131ه، روشن اختر ابوالفتح 1718 م/ 1131 ه، سلطان ایراهیم 1719 م/ 1132 ه، نادرشاه 1738 م/ 1151 ه، مجاهدین ابوالنصر احمد شاه بهادر 1748 م /1161 ه، عزیز الدین عالمگیر ثانی 1880م / 1099، ابوالمظفر جلال الدین سلطان عالی شاه گوهر شاه عالم بادشاه 1759 م/1173 ه، احمد شاه درانی (ثانی) معین الدین اکبر شاه 1778 م/ 1202 ه، شاه جارج چهارم 1820م/ 1236 ه، شاه ولیم 1830 م 1246ه، ابواظفر سراج الدین محمد بهادر شاه 1775 م/ 1189ه، قلع شاه جهان آباد (ملکه وکتوریه 1837م/1252 ه لندن).

 

دهلی بنظر مهیشور دیال

"عالم مین انتخاب دهلی" کتاب مشهور از مهیشور دیال است.او می گوید: "تاریخ دهلی قدیمترین است و سه هزار سال است، در این طوالت دهلی مختلف بار تباه برباد شد و آباد شد، خصوصیت دهلی این است که دهلی چند مختلف بار برباد شد ولی دوباره آباد شد. قدیم آثار دهلی زیاد موجود نیست. مورخین متفق هستند که اینجا چند مختلف شهر آباد بود.امروز بنام دهلی قدیم و دهلی نو دانسته می شود"[35].

"حکومت راجپوتان اختتام شد و قوت بیرونی طرف توجه دهلی شد.و قوت و افادیت شهر دهلی را حکمران جهانی احساس کردند. وقتیکه شاهجهان دارالسطنت هند دهلی را کرد و شاهجهان آباد، آباد کرد. پس این شهر شهرت جهانی یافت و"ایسیای روم" گفته می شود"[36].

مصنف نگاه/مطالعه شهرهای قدیم دهلی را بخوبی کرده است.او می نویسد:

اندرا پرسته: "بمطالعه کالکا پران معلوم می شود که این جا جنگلات بود و راجه چندرونسی شدرسن این را آباد کرد و شهر تازه ساخت این شاه قبل از مسیح 1450 م سال بود و نام این شهر کهاندو پرسته داشت. کهاندو پرسته مشتمل بر پنج دیهات بود. و پاندون پایه تخت خود این شهر را یعنی اندرا پرسته ساخته بودند.

برادر بزرگ پاندون یدیشتهر شوق داشت که شهر را زیبا بدهم این سبب چند زیبا ساختمان ساخت. مورخ ابوالفضل وجود اندرا پرسته را قبول کرده است و در بهاگوت پران ذکر اندرا پرسته را آمده است.و نوشته شده است که بعد از تبدیل پایه تخت پاندوان در هستینا پور در اندرا پرسته نوای پاندوان حکومت کرده بودند. از این طور معلوم می شود که رقبه وسیع و عریض این شهر بود"[37].

 "قبل از مسیح سیاحان یونانی مانند میگهستنیز[38] در سفر نامه خود اندراپرسته را ذکر نکرده است و بعد از فاحیان و هیوگن سانگ سیاحان سینی در باره این شهر چیزی ننوسته اند. البته جغرافیه دان سکندر پتلومی  نزدیک اندرا پرسته جا "دائیلدا" را ذکر کرده است. خیال کرده اند که شاید این دائیلدا  دهلی باشد. و این را راجه دیو که راجا قنوج بود قبل از مسیح 57 سال درمیان که امروز تغلق آباد و قطب آباد این شهر را آباد کرده بود و قریب شش میل فاصله از شهر اندرا پرسته بود.ولی در این زمان دائیلدا کی مورخ را راجا دیو را ذکر کرده است. ولی خیال و قیاس  است  که دهلی قبل از فتح راجپوتان یک شهر خرد می باشد. بعد دریافت سنگ تراشیده از یک کهندارات ( خرابه/ویرانه) که نوشته کنده است "دهلیکا" و این را "هرینکا" را گفته اند. این سنگ امروز در نیشنل میوزیم دهلی[39] موجود است"[40].

 

دهلی  کهنه یا قلعه رای پتهورا

راجپوتان تومار در سال 736م بر این شهر قابض شدند و دهلی را پایه تخت خود ساخته بودند. آثار امروز وجود دارد. "راجا تومار سورج مل" در جنوب این شهر یک آبشار (تالاب) تعمیر کرد و یک مندر (معبد) امروز این بنام سورج کند دانشته می شود و او در سال 1060م یک عمارت نو اضافه کرد، آنرا "لال کوت" بعد از فرمان تومار راجا اننگ پال بنا شده بود. آثار او امروز نزد قطب مینار موجود است. این ساختمانها در شجاعت و یاد "چندر گپت" تعمیر شده بود و یک ستون آهن این جا موجود است، این ستون 400 م تیار شده بود، ولی در این جا بعد "آننگ پال" نصب کرده بود.

بعد از راجان تمار، چوهانان حکمران شدند و راجه رای پتهورا که ذکر او در داستان و نظم می آید، لال کوت را قلعه بندی کرد و وسعت داد و نام این را "رای پتهورا" داشت. قلع شاندادار بود.امروز شوکت شاهانه چوهانان را یاد می دهد.

در سال 1192م حکمران ترکیه محمد شهاب الدین غوری دهلی را فتح کرد. پس نقش دهلی زودی تبدیل شد و یک  عهد نو آغاز شد و تا هفت صدی قائم بوده است و مرکز تمدن اسلامی در دوره اسلامی شمار می شد. قطب الدین ایبک این شهر را بمطابق خود تبدیل کرد و کوشش کرده بود که این شهر در برابر ترکیه باشد. در سال 1200 م بشکل مشهور مینار غزنی، قطب مینار تعمیر کرد. التمش داماد قطب الدین ایبک بود، جانشین او شد. در سال 1220م التمس قطب مینار را تکمیل داد. این مینار همیشه کشش سیاحان جهانی بوده است.

التمش یک اعلی ترین بلند پایه منظم بادشاه و هم سپه سالار بود. و او پرستار علم و فن بود دلی را زیبایئ داد. مدارس قائم کرد و رضیه سلطان دختر او بود که امروز در تاریخ اولین خاتون سلطان دهلی(هند) دانسته می شود. او درسگاه ناصریه قائم کرد که صدرالدین مدرسه و مهتمم  مورخ "المنهاج بن سراج" بود. دهلی یک قوی سلطنت بزرگ شد و اینجا فن تعمیر نو ایجاد شد. سلطان بلبن در دهلی چند زیبا عمارت ساخت ولی امروز ناپید است"[41].

"کیقباد نوه بلبن 1287م در سال هیجده بود بر تخت نشت. او عیش پرست بود برای توسیع سلطنت کاری نکرد و در شرق دهلی یک شهر تعمیر کرد و اینجا زندگی می کرد. و این شهر را بنام "کلو کری" و "سیری" بود جسته جسته این شهر پایه تخت آباد شد. در سال 1290م جلال الدین خلجی بر تخت نشت و کلوکری یا سیری را تعمیر نو کرد و زیبائی داد و مستحکم کرد. ولی این احساس شد که قدیم پائتخت  جای خوب است که بزرگان او تعمیر کرده بود اونجا برگرد.

در زمان جلال الدین و علاءالدین خلجی منگولان چند بار

 بر دهلی حمله کردند. بادشاه مجبور شد که سر گرمی دیگران ترک بدهید. در سال 1304م در مقام سیری میدان انتخاب کرد و قلعه و دارالحکومت تعمیر کرد. و سیری آباد نو شد. بازار نو تعمیر شد. وقتیکه تیمور در سال 1398م در اینجا آمد. سیری هفت دروازه بود. سه اندرون و چهار بیرون. علاءالدین  در سیری کارهای تعمیر جاری داشت و "علای دروازه" تعمیر کرد. دروازه جنوبی مسجد قوت اسلام تعمیر کرد و دوباره مینار علای و حوض علای خاص تعمیر کرد. فیروز شاه تغلق نزدیک حوض یک مدرسه بزرگ حکم تعمیر داد.این عمارات و آثار برای سیاحان جای مرکوز است و مقام سیاحی دارد"[42].

تغلق آباد: غیاث الدین تغلق یک پائتخت نو تعمیر کرد که شهر تغلق آباد قلعه بند شهر بود و درمیان سالهای 1321- 1323م یک عظیم الشان قلعه تعمیر کرد. که سیزده دروازه داشته بود و دالان بزرگ بود و بذریعه سرنگ قدیم شهر دهلی شامل  در این شهر بود. تغلق آباد گرچه یک خطه بزرگ آباد بود ولی این گنجایش هرگز نبود که جمعیت همه شهر در اینجا قیام بکنید. در این زمان حضرت نظام الدین (رح) زیست و شاعر امیر خسرو مرید او بود. غیاث الدین بدست پسر محمد تغلق کشته شد. محمد تغلق این قلعه را ترک کرد در شهر دهلی قدیم سکونی اختیار کرد و بعد از آن تغلق آباد غیرآباد شد"[43].-----

جهان پناه

در سال 1325م نزد مقبره پدر او درگاه حضرت نظام الدین اولیاء تعمیر کرد. در این سال یک شهر نو تجویز ساخت  که جهان پناه بود در این شهر شامل دهلی کهنه، تغلق آباد و سیری بود. ابن بطوطه که درین زمان در دهلی بود. سلطان را  ضدی، جهکی، سنگی می نویسد: بادشاه ترش خرد دارالحکومت دلی را تبدیل کرد و دولت آباد دکن کرد. و سامان از دهلی تا دولت آباد منتقل کرد و رعیت را حکم داد که در شهر دولت آباد بشوید. این شهر آباد شد ولی کمیاب  نشد. بادشاه دوباره فیصله کرد که دلی را دوباره پائتخت می باشد و پس زیادی جمعیت اونجا بسر کردند و زیادی در مشکل و پریشانی دوباره دهلی آمدند. محمد تغلق در سال 1326م نزد مسجد کهرکی  یک دو منزله پل ساخته بود و جنوب تغلق آباد یک قلعه نو کوچک "عادل آباد" تعمیر کرد، آثار این دو قلعه امروز موجود است"[44].

فیروز آباد

بادشاه سوم تغلق در سال 1354م  نزدیک راست دریای جمنا شمال اندرا پرسته یک شهر نو تعمیر کرد نام او "فیروز آباد" داشت در این جا یک قلعه و سه محل آباد بود امروز در شکل فیروز شاه کوتله است، مسجد فیروز شاه آثار در قلعه موجود است. فیروز شاه از تعمیرات دلبستگی زیادی می داشت از میرة دو ستون اشوکا آورد و یک در فیروز شاه کوتله نصب کرد و دیگر قدیم "سبزی مندی" بر کوه باوتا. امروز این دو ستون موجود است. در سال 1373م و 1374م فیروز شاه درسگاه روشن چراغ و قدیم شریف تعمیر کرد. در سال 1387م فیروز شاه "مسجد کهری" و "بیگم پور" تعمیر کرد. بعد از فیروز شاه در سال 1398م تیمور دهلی را برباد کرد و پنجاه هزار آبادیان را برباد کرد و ته تیغ کردند و بادشاه را حزیمت  کرد. بعد از تغلق حاکم دهلی سیدان شدند، اولین حکمران سیدان خضر خان (1414- 1421م) بنام تیمور حکومت کرد. بعد از او جانشین او بر دهلی که برباد شده بود حکمرانی کردند. پس دوره لودهی آغاز شد. حکمران لودهی سکندر دارالسطنت دهلی را ترک کرد و نزدیک آگره پایه تخت ساخت. ولی جانشین او ابراهیم لودهی دوباره دهلی را پایه تخت ساخت و دلی برگشت. "لودهی گاردن" و مسجد قوت الاسلام  یادگار لودهیان است.

بابر در سال 1526م در مقام پانی پت ابراهیم لودهی را شکست داد و بنیاد سلطنت بابریه یا مغلیه را داشت.

 

دین پناه و قلعه کهنه: بابر فاتح هند شد و خطبه برای بادشاه بابر خوانده شده بود. بابر در سال 1530 م وفات یافت و زیاد مدت در دهلی نگذاشت. پسر او همایون یک شهر نو شکل داد و نام او دین پناه داشت. و برای این خاطر جا اندرا پرسته انتخاب کرد و در سال  1533م آغاز تعمیر شد و در سال 1538م تکمیل یافت. همایون از دست سیر شاه سوری شکست یافت و ایران گریخت و پانژده سال در پناه بادشاه صفوی بود.  همایون دوباره به کمک شاهان صفوی هندوستان آمد و بادشاه  هندوستان  شد و دین پناه را آباد کرد و شیر مندل را برای کتاب خانه خود منتخب کرد. همایون در این کتاب خانه بر زینه در سال 1557م وفات یافت. حمیده بانو مقبره همایون را تعمیر کرد. این مفبره بهترین نمونه فن تعمیر مغل است.

 

شیر گره یا شیر شاهی

شیر شاه سوری یک قوی حکمران بود. او در فن تعمیر دلبستگی داشت و باقی مانده کار دین پناه تکمیل داد و چند مختلف عمارات  تعمیر کرد. مسجد شیر مندل و شیر گره تعمیر کرده او است. او برای صوفی بختیار کاکی نزد قطب مقبره تعمیر کرد. و پسر او اسلام شاه نزد لال قلعه، قلعه سلیم گره بنا کرد. اکبر و جهانگیر هم در دهلی زیاد مدت نماندند و آگره را پایه تخت برای سلطنت خود بنا کردند. فتح پور سیکری یا لاهور مرکز انها بود. و لی در دهلی چند عمارات تعمیر کردند. مانند: مقبره اودهم خان نزد قطب و مقبره ماهم انگا که او خانم مادر رجای اکبر بود که امروز نزد قلعه کهنه است"[45].---------

 

 شاهجهان آباد

 شاهجهان در آگره در سال 1627م بر تخت نسشت.و در سال  1639م دهلی را دارالحکومت ساخت و در مدت ده سال قلعه و محل را تعمیر کرد و تخت طاوس از آگره دهلی آورد و اجراء شهر شاهجهان آباد در تاریخ 18 اوریل   1648م شد. پس ساختمان عالی و زیبا تعمیر کرد. شاهجهان در فن تعمیر دلبستگی زیادی می داشت او عظیمترین بادشاه مغلیه بوده است. او درمیان 1650 1656م جامع مسجد تعمیر کرد. دختران شاهجهان چند بازار و باغات و مساجد را تعمیر کردند. جهان آرا بیگم، بیگم سرای، بیگم باغ و خواص پوره وغیره. روشن آراء در سبزی مندی بنام خود باغ روشن آراء را  تعمیر کرد. مسجد فتح پوری یک همسر بیگم شاه جهان "بیگم فتحپوری" بنا کرد.

شاهجهان آباد شهر نو در شکل یک کمان بود، یعنی دو سر شهر، دریا جمنا را یک می کرد.

برای تعمیر این شهر ماهرین از ایران و جاهای مختلف از هند طلب کرد. نزد جامع مسجد دارالبقاء و دارالشفاء عمارات بود. در احاطه شاهجهان آباد چند قدیم عمارات مانند: بلبل خانه، کلان مسجد یا کالی مسجد، بلی ماران شامل بود. یک دروازه بلی ماران بنام شاه ترکمان بیانی است که اصل نام او شمس العارفین بود.

شهر شاهجهان آباد دایره هفت میل داشته بود و در اطراف این شهر سه دیوار بزرگ و پخته بود. اصل دیوار سنگی شاهجهان آباد در سال 1650م تعمیر شد. بعد هفت سال دیورها دوباره تعمیر شد. رقبه این دیوارها 6664 بود و نو گز بلند بود. و 27برج بود و چند بزرگ دروازه بود. در آثار الصنادید سیزده دروازه ذکر شده است: دهلی گیت، نکم بوده گیت، کشمیری گیت،اجمیری گیت و ترکمان گیت، شاهجهان تیار کرده بود که امروز من می بینم. گرچه چند

َساختمان عالی و دیوارها تاراج شد، مانند راج گهات گیت، کیلا گهات گیت، موری گیت، کابلی گیت، پتهر گهاتی گیت و لاهوری گیت در این زمان نیست. زینت المساجد گیت، گهتا گیت (دریا گنج) که در زمان اورنگ زیب تعمیر شده بود) امروز نیست.

دروازه کلکته در زمان مغل انگلیسها تعمیر کرده بودند که برای تشکیل یک پل (جسر) ریلوی ضایع شد. در شب این همه دروازها مقفول می شدند و نگهبان همیشه استاده می بود. در سال 1857م از راه دروازه راج گهات گیت سپاهین میرة داخل شهر شده بودند امروز شبهاش پارک است که این ادود پارک [46] بود و مسجد اکبرابادی اینجا بود که انگلیسها مسمار کرده بودند.

شاهجهان آباد شهر مشتمل بر باغات، نهر، آبشار، مساجد، محلات، قلعه،وغیره بود. بعد از آن آبادی دهلی اضافه شد و ریلوی در دهلی آمد و آثار شاهجهان آباد ناپید شد. در شاهجهان آباد 36 محل بود، در هر محل حویلیان آمراء بود و نام محل می بود: کلان محل، کوچه رگهناته داس، کوچه گهاس رام، کوچه استاد حامد، کوچه استاد هیرا، کوچه جلال، بخاری، و کوچه چیلان.  وقتیکه شاهجهان آباد شد، جمیعت شهر 60000  بود بعداٌ اضافه شد و 200000 دو لاک زسید. ولی سبب حمله نادر شاه ایرانی، افغانها و انگلیسها آبادی این شهر کم شد.

بعد از شاهجهان اورنگزیب چند محل در شاهجهان آباد داخل کرد، مانند: کوچه روح الله خان، کوچه بقاء الله خان، کوچه قابل عطار ، کترهسپهدار خان و در زمان فرخ سیر بازار سیتا رام، کتره نواب، کوچه سر بلند خان،

و در زمان محمد شاه کوچه قاسم، محله رودگران، کتره ارادت مند خان، کتره سعادت خان و امیر خان بازار و در زمان اکبر ثانی احاطه کالی صاحب، محله گرهیا.

در سلطنت مغلیه 19 شاهان شدند. ولی بعد از اورنگ زیب  1707م حکومت مغل زوال پزیر شد. درمیان 1707م تا 1737م سیزده بادشاه شدند ولی فقط اهمیت تاریخی پنج یا شش دارند. بعد از اورنگ زیب جانشین او بهادر شاه اول (1707-1712م) جهان دارا شاه فقط یک سال حکومت کرد. فرخ سیر ( 1713- 1718م) و محمد شاه رنگیلا 1718- 1748م) محمد شاه رنگیلا در دوره 30 ساله چند مساجد و عمارات تعمیر کرد و در زمانه او راجه سوامی جی سنگه در دهلی مشهور :جنتر منتر" تعمیر کرد. در این زمان نادر شاه بر دهلی حمله کرد و دهلی را برباد کرد. و یاد تیمور زنده کرد و کوه نور هیرا و تخت طاوس را بدست آورد و همراه به ایران برد. و احمد شاه ابدالی یک بار دوباره دهلی  را برباد کرد. بعد از ایرانیان و افغانها، مرهتان سیکها،جاتان، روهیلان را برباد و تاراج کردند. و سلطنت مغلیه فقط در حدود تاج و تخت بود"[47].   

آغاز دوره انگلیسی:

بادشاه شاه عالم در سال 1803 م از انگلیسها برای جفا مرهتا کمک خواست و در مقام پت پر گنج جنگ شد و انگلیسها فاتح شدند. انگلیسها پس در دهلی یک ریسیدیسنی (رهایس گاه) قائک کردند و شاه عالم برای نام بادشاه شد.که آن زمان در  یک مقوله مشهور شد. حکومت شاه عالم از دهلی تا پالم." بعد انگلیسا برای ضروت خود چند عمارات تعمیر کردند.اکبر شاه در سال 1806م بادشاه شد ولی قوت حکمرانی نداشته بود. در سال 1809م انگلیسها دهلی را در صوبه خود شامل کرد و دهلی یک صوبه درجه داد"[48].

غدر 1857م در تاریخ مقام مهم دارد  که این جنگ برهنمائی بهادر شاه ظفر بود، سپاهیان هند بغاوت کردند و عوام الناس بر علیه انگلیسها بودند پس دوباره بادشاه هند دانستند. جنگ بزرگ شد ولی بالاخره بر دهلی فاتح شدند و شاهجهان آباد را برباد کردند، ظلم و اذیت و قتل غارت عام کردند. غالب در این زمان در دهلی بود همه چیزها را دیده بود و کتابچه "دستمبو" نوشت .

 بهادر شاه ظفر زندان شد و با بیگمات و بچها در رینگون چند سال در جلا وطنی زندگی کرد و در سال، 7 نومبر 1862م آخرین شاه مغل وفات یافت و کلکته پایه تخت هند شد.

ولی مرتبه و مقام دهلی قائم بود. در سال 1911م در دربار انگلیسها فیصله شد که دهلی را دوباره پای تخت هند بسازید.

 "لارد هاردنگ این جمله آنوقت گفت "دهلی هرگز فراموس نکنم این پایتخت پاندوان بوده است و برای مسلمانان عظمت میدارد. انگلیسها این را دوباره مقام می دهد. و هم گفت که دهلی این قدر مشهور است که در هر شهر های هند می بینم که یک دروازه بنام دهلی  موجود است. و عوام امروز پایتخت دهلی شمار می کنند. مرا یقین است که به این فیصله هندیان مسرور بشویند"[49].

در دوره انگلیسها مقام دهلی قایم بود و انگلیسها دهلی را آباد کردند و ریلوی و ساختمان بزرگ و دفاتر  را تعمیر کردند که امروز می بینیم.هندوستان در سال 1947م از انگلیسها آزاد شد و آثار قدیم و داستان پارینه دهلی را می گوید.

 

 دهلی بنظر شاهزاده مرزا احمد اختر گورگانی.

 

شد شاهجهان آباد از شاهجهان آباد.[50]

1058 ه

سوانح دهلی کتاب از شاهزاده مرزااحمد اختر گورگانی که فرزند دارا بخت بن بهادر شاه ظفر بود که در زمان 1857م از دهلی فرار شده بود و ممکنه در بر مقام کیرانه مظفر نگر آباد شد. در این کتاب مصنف با اختصار دهلی را جائزه گرفته است. قبل از این کتاب دو کتاب  "سیر لامنازل" از سنگی بیگ و "آثار الصنادید" سید احمد خان نوشته شده بود. اهمیت این کتاب این است که مصنف کتاب  شهزاده گورگانی است، یعنی یک فرد مغل است. مرغوب عابدی این کتاب را مرتب کرده است. او می نویسد:

"در سال 932ه ابراهیم لودی بمقام پانی پت از دست بابر شکست یافت و بابر نزول اجلال فرمود و خطبه و سکه بنام خود جاری کرد. یک شعر از کتاب مذکور نقل است.

 

ظهیر الدین محمد شاه بابر،سکندر دولت و بهرام صولت

برولت کرد فتح کشور هند، که تاریخ آمدش فتح بدولت.[51]

 

"دلی مهاتم" یک کتابی است، پس از مطالعه این کتاب معلوم می شود که مقام دلی در زمان قدیم مثل بنارس مقام مقدس هندوان بوده است. این سبب این شهر همه را عزیز بود.آن وقت این را "مونها" گفتند بعداٌ ترجمه "مونها" لفظ دلی شد یعنی زمین دل. بعضی می گویند که راجا دل پال بوده است. بنسبت این راجا دهلی مشهور شد. بعضی می گویند که زمین دلی دل دل (مرداب) بود این سبب دهلی مشهور شد ولی در دهلی هرجا کوها و زمین سنگی است.

آثار قدیم دهلی نظر می آید که رقبه دهلی دوازده کیلو متر بوده است پاندوان دارالخلافه از هستینااپور دهلی منتقل کرد.از آثار معلوم می شود که دهلی از شهرهای جهان قدیم ترین شهر است . تعین تاریخ اشکال دارد. و قلعه کهنه که دور حکومت راجا هندو اندرپت مشهور بود، شیر شاه این را شیر گره و همایون این را دین پناه وغیره نام مختلف نام زدگی شده بود. و راجا اشوکا این را تعمیر کرده بود  شاید این خیال دانسته می شود این راجا در مگده قبل از مسیح 332 ق م حکومت می کرد. بعد از تا حمله اسلام و قیام حکومت اسلام دهلی بمختلف نام دانشته می شود. تاریخ دهلی از حکومت مسلمنان دستیاب کامل است.

از کتب و آثار معلوم می شود راجا تونور در سمت 1223 بکرمی یک قلعه و شهر بنام خود تعمیر کرد. بعد از ان راجا پرتهوی راج در سال 580ه یک قلعه و محل و باغ وغیره تعمیر کرد.آن جا موضوع مهرولی بود که امروز آثار موجود است.و عبادت خانه و محل برقرار است. می گویند راجا پرتهوی راج علی الصباح پرشتش آفتاب را بر یک عمارت بزرگ که مثل یک تیله(توده) بود، می کرد. قطب مینار آنجا تعمیر شده است.و درجه اول کتب مینار راجا پرتهوی راج تعمیر کرده شده است .که راجا صبح این جا عبادت آفتاب می کرد و نهار می خورد"[52]. 

 در سال 577ه شهاب الدین غوری بر دهلی حمله کرد ولی راجا پرتهوی راج مع دیگر هندوان راجان غوری را پسپا کرد. ولی غوری دوباره یک سال بعد بدهلی حمله کرد و فاتح شد بمقام تراوری  پرتهوی راج شکست یافت و مشهور سپاه او کهاندو راو مشهور سپاه او برای شجاعت دلیری او قتل شد و راجا کنار دریا سرسوتی گرفتار شد. دهلی یا هند در گرفت مسلمنان رفت"[53].

در سال 589 ه غوری سوی وطن کوچ کرد و یک فرمانروا مقر ر کرد که یک عزیز غلام او بود قطب الدین ایبک . از این تاریخ دهلی مستقر سلطنت سلاطین اسلام مقرر شد. بعد از وفات او پسر او نا اهل بود نام آرام شاه بود آرام طلب بود اورا شمس الدین التمس  غلام قطب الدین بر طرف کرد. و ترقی کرد و قطب مینار این بادشاه تعمیر کرده بود. نام قطب الدین ایبک داشت"[54].

 

دهلی بنظر مورخ سید حسن برنی

تعین تاریخ جمعیت شهر دهلی سهل نیست. پس از مطالعه می بینم که مورخین در تعین تاریخ این شهر اختلاف دارند. مورخ حسن برنی می نویسد: "پس از مطالعه و شواهد و قرائن معلوم شود که دهلی خاص در قرن یازدهم میلادی و پنجم صدی هجری قائم شده است.[55] در کتیبه سانسکرت که در موضع پالم نصب است در آن سمت سال 1337 مطابق 1280 م درج است، یک نام   نوشته شده است. دریافت است. [56]". دهلی دللوdillo)

 

 

مورخ سید حسن برنی درباره قطب مینار می نویسد:این مینار برای ماذنه تعمیر شده است. و اذانو وی للصلواة، بر منزل دوم بر کتبه کنده است.ابوالفداء این را بطور ماذنه یاد کرده است و امیر خسرو در تعریف این ماذنه در قران السعدین می نویسد:

 

قامت خود کرده موذن دراز

داده اقامت به آذان نماز

گرد سرش کرد موذن چوگشت

قامتش از مسجد عیسی گذاشت [57]

و مورخ سید حسن برنی می نویسد که دوره سلطنت مرکز علم وادب بوده است. شاهان مدارس مساجد قائم کردند و شاعران و ادیبان و هنر مندان نزد انها همیشه محترم بوده اند. او رقمطراز است:

"فرزند بزرگ سلطان بلبن مرد مهذب باادب بود. سلطان او را خیلی عزیز می داشت. مجلس او پر می بود با دانشمندان و فاضلان و هنرمندان و مصاحبان معتبر. و پیش او شاهنامه فردوسی، دیوان سنائی، دیوان خاقانی و خمسه نظامی وغیره می بود. بحث علمی و ادبی همیشه می بود.[58]"

ضیا برنی می نویسد: "امیر خسرو و امیر حسن در خدمت او ملازم بودند و در پنج سال در ملتان در خدمت او بودند شاهزاده این شاعران را انعامات و مشاهره ماهانه بر وقت پرداخت می کرد و عزیز می داشت. این دو شاعران در علم و فضل و شعر کمال می داشتند"[59].

خان شهید دو بار شیخ سعدی شیرازی را دعوت کرد و از ملتان قاصد فرستاد که ملتان بیائید و این جا زندگی بکنید ولی او شاعر سبب بقلم خود شعر فرستاد و از آمدن ملتان معذرت خواست"[60].

این دو شاعر امیر خسرو و امیر حسن در توصیف این شاهزاده خان شهید می نویسد: که "مثل خان شهید بادشاه مودب و مهذب کمی دیدیم، همه شب در کار مصروف می بود، و بر مسند می نشست، زبان زیبا بود و لغو گاهی نمی کرد، شراب کمی خورد تاکه نشه نیائید و مست نشوید و قسم او لفظ حقا بود"[61]. در آثار دیباچه امیر خسرو و بیان مورخ ضیاء برنی این تقلید می شود. خسرو در دیوان غرةالکمال می نویسد: "هم درآن مشهور بزرگ قاآن ملک از فتح و مریله در رسید و آوازه رسید گر سخنم بدو رسیده بود. رسید تا از میوه پخته سخنم بر رسد و خانه پختی چندان که به پیش بردم  بمجلس قبود افتاد. بشرف تشریف و صله موصول گشتم، کمر بندگی بر بیان بستم و کلاه ندیمی بر سر پنچ سال دیگر پنج آب  ملتان را از بحور آب ملتان را از بحور لطائف خوانی آب دادم.[62]"

در دیوان وسط الحیاة یک قطعه در توصیف و تبریک شاهزاده و فتح مریله نوشته است. وقتیکه اولین او در خدمت شاهزاده رسیده بود.

 

نصرت دین محمد شر فیروز مصاف

ای همه وقت بشمشیر تو فیروز یار

بندگانت که به تو سنگ مغل بشکست

چاکران تو به و مریله کشیدند حصار

گفت هفت اختر و نه چرخ که چشم بد دور

زان دوباز و که بدولتش بدود هم یکبار

فتح بر ران براق تو از ان فتح شد

که جو این روانی بدو داد ناچار

باد بر فرق ظفر غاشئیه دولت تو

فتح دنبال رکاب تو دوان غاشی دار [63]

در باره دهلی بیش قیمتی کتیبه نوشته شده است، ستون (لات)[64] که در مسجد قطب السلام نصب است " در آن جا نوشته است"

"سموت دهلی 1109 اننگ پال بهئ"

پس از ترجمه می آید بمطابق عیسوی 1052 و هجری حساب 443 ه است، اننگ پال دهلی را بنا کرد، این از نسل تومار (راجا ) بود و جانشین او چوهان بودند. و آخر تاجدار پرتهوی راج بود."[65]

 

نقش پارسی بر احجار هند- علی اصغر حکمت است.

این کتاب خیلی مهم است، کتبه های دهلی زیادی بزبان فارسی نوشته شده است. تاریخ دهلی از این کتیبهای دهلی بهتر می دهد. همه آثار دوره سلاطین، تغلق، مغل که تعمیر شده است، هر جا کتیبه نصب/نوشته است. که تاریخ و خبر بهتر می دهد. از مذکور کتاب یک کتیبه نقل می کنم. که از عیدگاه کهرا[66] در جنوب دهلی قدیم در کنار جاده قطب مینار کتیبه فارسی بروی لوحه سنگی موجود است. عین کتیبه از این قدر است.

" بسم الله الرحمن الارحیم.

چون قبته الاسلام دارالملک دهلی بلاد ممالک از شر مغول ملاعین و فساد کفره و شیاطین روی بخرابی آورده و مسکن و حوش و طیور و مساجد و مدارس و خوائق و نمازگاه و سایر خیرات مندرس و بایر مانده بعون عنایت یزدانی و فیض رافت سبحانی بنده درگاه ربانی اقبال خان عرف ملو سلطانی توفیق رفیق شد و اقبال مساعدت نمود تا دارالملوک دهلی و بلاد ممالک و سایر خیرات را بسعی و کوشش جلیل احیا کرده و آبادان گردانید و این نماز گاه که از شعائر دین مسلمانی و از اعلام شرع رحمانیست از خالص مال خود بنا فرمود تا عامه مسلمانان نفع گیرند و بانی خیر را بدعالی خیر مدد نمایند. فی السادس عشر من شهر شعبان عمت برکاة سنه سبع و ثمانماته بنای این عمارات روحانی بفرمایش بنده دلپسند خانی"[67].

 

از نقش و نگار درو دیوار شکسته

آثار پدید است صنادید عجم را

 

 

 

منابع:

موحد، دکتر محمد علی، سفر نامه بطوطه "الرحله،  چاپ دانشگاه تهران .

نظامی، پرفسور خلیق احمد، تاریخی مقالات، ندوةالمصنفین جامع مسجد دهلی، 1966 م.

فرسته، محمد قاسم، تاریخ فرشته اول، منشی تولکشور.

حکمت، علی اصغر، نقش پارسی بر احجار هند، ایران سوسائتی کلکته  1957م.

عابدی، مرغوب، (سوانح دهلی،شاهزاده مرزا احمد گورگانی) اردو اکادمی دهلی 1999.

برنی، سید حسن، مقالات برنی ،

دیال، مهیشور، عالم مین انتخاب دهلی،

علامی،ابولفضل، اکبر نامه، منشی تولکشور

طباطبای، منشی غلام حسین، سیر المتاخرین، منشی تولکشور

دهخدا، علامه، لغت نامه، شرکت چاپ،128 تهران،آبان ماه1346 ه ش.

 

 خان،سر سید احمد خان،آثارالصنادید عجم، منشی نولکشور.

غالب، میرزا اسدالله خان، دستمبو، اردو اکادمی دهلی نو.

بیگ، سنگی، سیرالمنازل، اردو اکادمی دهلی نو.

 

----------------------------------------------------------------------------------

 

من محمد عرفان از آیالت جهارکند هند و عضو انجمن بیدل دهلوی شهر دهلی نو هستم. تحصیلات مقدماتی از شهر خودم یافتم و لسانس و فوق السانس برشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه مگده بیهار تمام کردم  و برای تحصیل عالی در سال 2002 م  دانشگاه جواهر لال نهرو آمدم و در سال 2004 م پیش دکتری بر موضوع  "تاثیرات فلسفه هند بر آثار صادق هدایت" و در سال  2009 م دکتری بعنوان "روابط ادبی و فرهنگی بین  هند و ایران درمیان 1857  تا 1947 " برهنمای استاد "پرفسور عین الحسن" مرکز زبان و ادبیات فارسی و آسیا میانه در دانشگاه جواهر لال نهرو دهلی نو انجام دادم و من گاهی برهنمای دکتر علی رضا قزوه مدیر مرکز تحقیقات خانه فرهنگ ایران در دهلی نو  شعر فارسی هم می گویم. چند مقاله  برشته زبان و ادبیات فارسی از من است که  برای سخنرانی انجمن فارسی و چاپ مجلها  نوشتم. در حال حاضر در کار تحقیق هستم. علاوه زبان فارسی، زبان انگلیسی، هندی و اردو  هم می دانم. نخستین شعر فارسی از من"چه تنهایم اینجا" است. مصطفی رحماندوست شاعر کودکان را خیلی دوست دارم. زندگی زیبا است، من در تلاش زندگی زیبا هستم. چند شعر سپید/ نو برای دوستان و استادان اینجا ست:

E-mail: nzrirfan@gmail.com

www.irafta.com (شعر زبانان فارسی)

Mob: 0091- 98715334488

 

 

 

 

 

گلدسته ایدینی

 

 

چه تنهایم اینجا

 

همه خواب هستند

همه خواب هستند

موذن صدا داد

کبوتر به پرواز

و گنجشکها می سرایند

چه تنهایم اینجا

کسی نیست بامن

کسی نیست بامن

 

 

گل من خندان شو

 

آری ای دوست من ، من خوبم

و شما هم خوبی

آفرین باد به تو

هم جا بامن باش

از چه رو دور شدی

از چه رو پست شدی

همه جا یارم باش

همه جا همراهم

همنشین من باش

آه ای دوست من

هیچ شرمنده نباش

چهره را ترش نکن، حرف بزن،صحبت کن

باید از بودن را لذت ببریم

بیشتر با من باش

آه ای دوست من

گریه نکن

تازه دم شو تازه تر از باران شو

گل من خندان شو

خندان کن چون گل سرخ

 

 

شب خاموش

 

شب خاموش، آسمان ساکت

تنهایم،چه بگویم ،چه نگویم ،نمی دانم

بیگانه ام ، زبا ن خاموش

چه بنویسم، چه ننویسم، نمی دانم

خیال زنده  ولی  قلم ساکت

فکر تازه ، ولی زبان ساکت

احساس نو ولی حرف ساکت

عاطفه  روان  ولی لب ساکت

تنهایم ،کجا هستم، نمی دانم

شب خاموش،آسمان ساکت

شب خاموش، من خاموش

 

 

سنگ سیاه

 

یا رب کریم

ای پروردگار عالم

من مسلمانم، قبله ام یک سنگ سیاه

من خطا کار م ، ریا کار م

می دانم نماز ولی نمی خوانم نماز

دارم قران ولی نمی خوانم قران

پول دارم ولی نمی دهم زکا ة

صوم دارم ولی دروغ گوی شغل من است

سرمایه دارم ولی قصد حج ندارم

یا رب کریم! مرا ببخش

من مسلمانم، قبله ام یک سنگ سیاه

 

با با جان 

 

باباجان باباجان

خیلی مهربان

رفتی، آمدیچه آورده ای

انگور، سیب، بادام

یا ، نان و مرغ  برای شام

با با جان ، با با ج

 

چرا من خوابیده ام

صبح

این چرا

صدای خروس- قو قو لی قو

صدای موذن- الله اکبر

صدای کبوتر- گوم گوم گوم

صدای گنجشکها- جیک جیک جیک

صدای پدر-آب برای وضو

صدای مادر- تلاوت قران

یا رب کریم

من، خوابیده ام

من چرا خوابیده ام

 

 

زندگی کبوتر

 

عمر کبوتر بسیار زیبا ست

خیلی قشنگ و رعنا ست

پیدا کند چند چوب و شاخه

بنا می کند بهر خود لانه

می آید درآن با شور و غوغا

با همسر وهم دو بچه زیبا

یک ماه درآنجا می کند ماوا

با سه کبوتر می پرد هوا

این کبوترها هستند زیبا

این کبوترها هستند زیبا

 

 

باران

 

موسم باران آمد

بهاران آمد

لب بون آمد، هر سو آمد

رم جهم رم جهم

رم جهم رم جهم

می روند، می دوند

باران آمد،

 لب بون آمد، هر سو آمد

باران آمد

باران آمد

 

 

مرا ببخش

 

دوست من تو مرا ببخش

بلی، من خطا کردم ولی تو مرا ببخش

ولی من نمی دانم چه من خطا کردم

ولی گریان کنم ، تو مرا ببخش

ولی، من نمی دانم چه گریان کنم

ولی من می خواهم تو مرا ببخش

مهربان بودی ، رفتی و مرا تنها گذاشتی، چرا! من نمی دانم- دوست من، ولی تو مرا ببخش

تو نمی خواهی که من شما نامه بنویسم، چرا ! من نمی دانم

و تو می خواهی که تو مرا فراموش بکنید، ولی من شما فراموش نکردم، چرا!  من نمی دانم.

دوست من تو مرا ببخش

من  خطا کردم، تو مرا ببخش

 

گربه

 

بیچاره گربه

زندگی او مشکل چقدر

می دارد پنچ بچه زیبا

کچلو کچلو

قشنگ و رنگا رنگ

برای تلاش ،آب دانه

می آید و می رود

خانه خانه- لانه لانه

می دود

چهانه، چهانه

بیچاره گربه

دارد، پنج بچه زیبا

 

جانا

جانا کجای

خواندم  ولی تو نخواندی

رفتی، مرا تنها کردی و خود تنها شدی

گفتم ولی تو چرا نه گفتی

شبانه روزانه  من منتظر بوده ام، چرا نه آمدی

جا نا کجای!

خواب دیدم

که، من صدا دادم  و تو صدای من شنیدی

ولی تو نه صدا دادی و نه ندا کردی

چرا

من گریان کردم- چرا مرا تو گریان کردی

من بیگانه شدم ، چرا تو مرا بیگانه کردی

دل من ویرانه است

 چرا تو ویرانه کردی

جانا

کجای- تو کجا آشیانه کردی

تنها کردی و تنها شدی

یا کسی را دیوانه کردی

جانا! کجای

 

شب و روز

 

تنهایم، شب و روز منتظرم، چرا نه آمد، من نمی دانم

رفت، کمی نه گفت، چرا نه گفت؟ من نمی دانم

بیگانه شد، باشه! ولی چرا نه خواند، من نمی دانم

ناراحت شد، ولی این نگفت چرا نگفت ؟ من نمی دانم

مرا بیگانه کرد، چرا؟من نمی دانم

دیوانه بود، ولی ممکنه، کسی را دیوانه کرد، بابا- این چرا، من نمی دانم

خواندم، بیا، بیا- گفتم و گریه کردم، ولی نه آمد، چرا نه آمد، من نمی دانم 

تنهایم، شب و روز منتظرم

 

زندگی مزدور

 

زندگی مزدور را دیدم

یک اطاق بود و ده نفر بودند

همه خوابیده بودند

همه خوابیده بودند

صبح بیدار شدند

دستسوی بیرون رفتند

کسی حمام رفتند کسی نه رفتند

برای خوردن چیزی درست کردند

زودی خوردند و برای کار دویدند

زندگی مزدور

 

 

باران

 

موسم باران آمد

بهاران آمد

لب بون آمد، هر سو آمد

رم جهم رم جهم

رم جهم رم جهم

می روند، می دوند

باران آمد،

 لب بون آمد، هر سو آمد

باران آمد

باران آمد

 

 

 

صدای مادر

 

دلم تنگ است

برای دیدار مادرم

صبح خوابیده بودم

صدای پدر آمد، گفتم سلام

صدای مادر آمد، گفتم سلام

مادر پرسید، حالت چگونه است

گفتم خوب

گفت دعا بخوان

گفتم به چشم

گفت نماز بخوان

گفتم بلی

گفت به خانه بیا

گفتم، حتماٌ

صبح صدای مادرم بود

دلم تنگ است

برای دیدار مادرم

دلم تنگ است

 

 

 

 

 



[1]              . امیر خسرو [1]

[2]              .آثارالصنادیدعجم، ص 2 [2]

[3]              . لغت نامه،دهخدا ص 470 جلد 24.[3]

[4]              . تاریخ فرشته اول محمد قاسم فرسته ص 94- 95.[4]

[5]              . مقالات برنی، سید حسن برنی، ص 79[5]

[6]

               . سفر نامه بطوطه،دکتر محمد علی موحد" جلد دوم. ص41

                        [6]

[7]    

                . همان ص 41[7]

[8]              . . ص 28 ص 94 برنی.

                        [8]

[9]              . سیاحت نامه بطوطه موحدی، ص 48.[9]

[10]             .  همان ، ص 48[10]

[11]             . همان  ص 72[11]

[12]             .  مصنف سیر المتاخرین این بالا عبارت از کتاب آئین اکبری (دوم) ص 133 آورده است. [12]

[13]      سیرالمتاخرین ص39-40.

                . [13]

[14]             .  همان ، ص  40 41[14]

[15]            . آئین اکبری، دوم، ص 134

                        [15]

[16]             . همان ،  ص 27.[16]

[17]             . Travels in the Mughal Empire.

[18]             . Bernier

[19]     مقالات نظامی، ص 177 .[19]

[20]             . همان ، ص 182.[20]

[21]             .  همان ، ص 188 [21]

[22]             . همان ص 188.[22]

[23]             . همان  ص 188.[23]

[24]             . همان190[24]

[25]             . آثارالصنادیدعجم ص -7[25]

[26]             . minutes [26]

[27]             . آثارالصنادید عجم (آئین اکبری) ص 2[27]

[28]             . همان ،ص 8[28]

[29]             . آثارالصنادید عجم ص 5.[29]

[30]             . صنادید عجم ص 5.  [30]

[31]             . همان، ص  5 [31]

[32]             . همان ،ص 7 [32]

[33]             . ص 8 عجم.[33]

[34]             . این خاتون اول راجا – حاکم دهلی شد که در . رضیه سلطان ..[34]

[35]             . عالم مین انتخاب دهلی ص 2.[35]

[36]             . همان ، ص 2 .[36]

[37]             . همان ،  ص 3 .[37]

[38]             . megasthnis

[39]             . National Museum Delhi

[40]             .  عالم مین انتخاب دهلی ص 2 .  [40]

[41]             .  همان ،ص 5.[41]

[42]             .  همان ص 6.[42]

[43]             .  همان ، ص----------------------------[43]

[44]             . همان ،ص 9 . [44]

[45]             .  همان  ص --------[45]

[46]             . Edward  Park

[47]             . عالم مین انتخاب دهلی ص 13-14 . [47]

[48]             . همان ، ص 16. [48]

[49]             . همان ، ص 16.[49]

[50]             . سوانح دهلی ، ص 8.[50]

[51]             . همان ،. ص 7[51]

[52]             . همان ص 4 .[52]

[53]             . همان ، ص4.[53]

[54]             . همان  ص 5[54]

[55]             .  مقالات  حسن برنی ، ص87 [55]

[56]

                        [56] . Epigraphic Indo-Muslimica. 86 حسن برنی ص

[57]            . مقالات حسن برنی ص 30 31 89

                         [57]

[58]     . همان ،ص 31[58]

[59]             ۔ همان ص 134 .[59]

[60]             . همان ص 134[60]

[61]             . همان ص 134  [61]

[62]             ۔ همان ص 135.[62]

[63]            ۔ همان ص 136 .

                        [63]

[64]             . poll.

[65]             . مقالات حسن برنی ص 87. [65]

[66]             kharera

[67]             .  احجار هند، ص 112.[67]

No comments:

Post a Comment